سلام صبح ساعت ۱۰ رفتیم برای معامله ماشین یارو قرار بود پول محضرو بده ولی سر کار که رسید بامبول در اورد از بس که این بابای من شله اخرشم ۹۰ تومان میدادیم ۵۰ اون یکم استرس دارم شاید نباید ماشینو بهش می فروختم ولی مجبور شدم به خاطر بیماری بابام
شب پیتزا درست کردم داداشم اومد خورد امروز فقط زبان خوندم و مطالعه جانبی از ۱۲ و نیم تا ۲ شب خدایا کمک دا رم عقب می افتم