شازده کوچولو

دل نوشته ها و خاطرات زندگی(راستش اول می خواستم اینجا یک مکان خصوصی باشه چند روزیه که تصمیم گرفتم عمومیش کنم )

شازده کوچولو

دل نوشته ها و خاطرات زندگی(راستش اول می خواستم اینجا یک مکان خصوصی باشه چند روزیه که تصمیم گرفتم عمومیش کنم )

شنبه ۱ اذر

سلام صبح ساعت ۱۰ رفتیم برای معامله ماشین یارو قرار بود پول محضرو بده ولی سر کار که رسید  بامبول در اورد از بس که این بابای من شله اخرشم ۹۰ تومان میدادیم ۵۰ اون یکم استرس دارم شاید نباید ماشینو بهش می فروختم ولی مجبور شدم به خاطر بیماری بابام

شب پیتزا درست کردم داداشم اومد خورد امروز فقط زبان خوندم و مطالعه جانبی از ۱۲ و نیم تا ۲ شب خدایا کمک دا رم عقب می افتم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.